داستان ناتمام ما و سریال ها
داستان ناتمام ما و سریال
من این سعادت را داشتم که کودکی ام را در قرون وسطی گذراندم، در دورانی که به قول اویسمان "رنجبار و دلنشین "بود
رنجبار به دلیل کمبودهای مادی و دلنشین به خاطر مواهب معنوی اش ، درست برعکس امروز ... از کتاب با آخرین نفسهایم
خاطرات لوئیس بونوئل
برای ما متولدین دهه ۶۰ که تنها ابزار دستمان برای ارتباط با جهان دو کانال تلویزیونی بود که ساعت ۱۰ شب تا فردا ظهرش برفک پخش می کرد
سریال و فیلم دنیایی جادویی و عجیب بود.
عجیب از آن جهت که در کودکی ما همه چیز در قناعت و سادگی بسیار می گذشت و جز کتاب ها و مجله های پدر و دایی و عموها و همین دو کانال چیزی برای ارتباط با جهان وجود نداشت.
سریال ها همیشه فیلم نیستند ، گاهی کارتونی هستند و جذابیتشان بیش از هر مستندی بود.
کودکی ما با سریال هایی گذشت که بر خلاف امروز داستان داشتند ، اگر قهرمانان اش آدم هم نبودند باز هم درد دل و دغدغه های انسانی داشتند هرچند در تمام آن سالها غم بخش جدایی ناپذیر داستان زندگی و داستان خیالی ما از تلویزیون بود.
خانواده دکتر ارنست ، بی خانمان ، بینوایان ،بچه های مدرسه آلپ ،پینوکیو ، دهکده حیوانات ،پسر شجاع و... تمام سریال هایی بود که هفتگی مشتاق دیدنشان بودیم
دقیقا بعد از دیدن برفک ، بعد از دیدن اسلاید گل و درخت برنامه کودک شروع میشد و ما که مشق ها را تند تند نوشته بودیم پای دفتر مشق دراز می کشیدیم وغرق میشدیم در سفر نل ، همراه با بل و سباستین ، با ماجراهای مهاجران و قصه های خیالی سندباد.
و تابستان ها دویدن در کوچه های داغ به خیال سریال فوتبالیست ها
ان روزها یادم نمی آید بچه ای ساعت ۹ شب به خیر بگوید و لالا کند، نهایت ساعت ۱۰ یا ده و نیم با سرود ملی و کالربار و برفک همه اهل خانه می خوابیدند و نیازی به اجبار خواب نبود.
در آن سالها سریال داخلی کم بود ، اما همانها هم که بود بیننده بسیار داشت .
هرچند این یادداشت راجع به مجموعه های خارجی است که به مدد دوبله هنرمندان داخلی برایمان باورپذیر میشد و حس همذات پنداری را برمی انگیخت.
قدیمی ها اگر مرد شش میلیون دلاری و بالاتر از خطر و پیتون پلیس میدیدند ما چشممان به اوشین بود.
«سالهای دور از خانه » را همه به نام اوشین می شناختند سریال ژاپنی که دوشنبه شب ها خیابانهای شهر را ساعت ۹ شب سوت و کور می کرد ، داستان اوشین و ریوزو را بعدا فهمیدیم کلا چیز دیگری بوده و به همت ممیزی و دوبله ما داستانی متفاوت را میدیدیم.
همان سالها شایعه شده بود خود ژاپن نسخه جرح و تعدیل شده ما را خریده و به نام دیگری برای مردمش نشان داده انهم با حفظ شئون اخلاقی و مناسب برای همه سنین.
مردم عادت کرده بودند اسمهای کوچک خارجی را به زبان بیاورند تا نشان بدهند پیگیری یک زندگی در گوشهای دیگر از جهان چقدر برایشان مهم است. اصطلاح «خیابانها خلوت میشد» را برای تلویزیون دهه شصت و سریالهای پرمخاطبش به کار بردهاند همان موقع که هفتهای یک سریال بیشتر پخش نمیشد و تنها دو کانال تلویزیونی داشتیم.
سریال های ژاپنی بعدها با هانیکو و سریال از سرزمین شمالی ادامه پیدا کرد.
داستان یک زندگی
هانیکو، سریال شرقی دیگری بود که باز شخصیت اول آن یک زن بود، اینبار هانیکو جای اوشین مینشیند تا با تلاش و کوشش زیاد از یک خانواده نسبتا فقیر برخیزد و به تشویق استادش موفق به ادامه تحصیل شود و در نهایت به عنوان اولین زن خبرنگار ژاپنی در یکی از روزنامه های کشورش استخدام شود. این سریال محصول 1986 بود که در ایران از شبکه2 پخش شد. دورانی که ما همچنان به تلاش و قناعت بیشتر نیاز داشتیم، دورانی که زنان دوباره وارد فعالیتهای اجتماعی می شدند، این دو عنصر علاوه بر محدودیت شبکه و سریال، پرمخاطب شدن هانیکو را در پی داشت.
جنگجویان کوهستان
بر اساس یکى از شاهکارهای ادبیات کلاسیک چین به نام «لبه آب» اثر «شی نایان» و «لو گوانجونگ» نوشته شده بود که داستان ۱۰۸ قهرمان از سراسر چین را که در مکانی به نام «لیانگ شانپو» جمع شدهاند و علیه ظلم و فساد حکومتی قیام میکنند و در نهایت جاودانه میشوند، بیان میکند. این سریال ۲۶ قسمتی را شبکه تلویزیونی «ان اچ کی» تولید کرد و از سال ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۴از همین شبکه در ژاپن پخش شد. بعد از آن بین سالهای ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۰، کشورهای انگلستان، فرانسه، هلند، اسپانیا و آلمان غربی آن را پخش کردند، در کشور ما برای اولینبار در دهه شصت از شبکه یک پخش شد
کار به جایی رسید که در کوچه همه دیوانه ورزش رزمی شدند ،در مدرسه هر کسی جای یکی از ابن مبارزان بود و چقدر چک و لگدی کردیم همدیگر را به خیال لین چان شدن .
جدی ترین و طولانی ترین سریال هفتگی تلویزیون «ارتش سری» بود ، ارتش سری
سریالی با فضای جنگ جهانی بود که اتفاقات مربوط به یک گروه نجات در بلژیک را روایت میکرد. فعالیتهای این گروه بیشتر فراریدادن خلبانهای بریتانیایی که هواپیمایشان در بلژیک سقوط میکرد، بود.اعضای این گروه در بروکسل رستورانی داشتند و با افسران گشتاپو که آن شهر را اشغال کرده بودند، رفتار خوبی داشتند. نکتهای که پس از جنگ برای آنها دردسرساز میشود، چون مردم شهر فکر میکنند آنها با افسران گشتاپو دوست بودهاند. سریال ارتش سری محصول سال 1977 شبکه بیبیسی بود که در ایران با استقبال زیادی مواجه شد.
کسلر ، راین هارت ، ناتالی ، آلن و... شخصیت های محبوبی بودند که مردم برایشان سرو دست می شکستند البته ناتالی محبوب تر بود چون زن زیبای ان روزهای جعبه جادویی بود.
موج سریال های معمایی و پلیسی با شرلوک هلمز آغاز شد با بازی جرمی برت فقید ، که شبکه دو پخش می کرد و یکی از بهترین مجموعه ها با دوبله عالی بود ، اقبال عمومی شرلوک هلمز پای «پوارو» و «خانم مارپل» را هم به تلویزیون باز کرد.
لذت حدس زدن هایی که اغلب غلط از اب در می آمد بزرگترین لذت آن دوران بود.
.
درک، یکی دیگر از سریالهای پرمخاطب تلویزیون و جزو اولینهای پلیسی بود. این سریال در بیش از 100 کشور جهان پخش میشد. درک در فاصله سالهای۱۹۷۴ و ۱۹۹۸ روی آنتن رفت و درباره کارآگاه سربازرس «اشتفان درک» و دستیارش «هری کلاین» بود که موارد قتل را در مونیخ و حومهاش حل میکردند.
و تا سالها چقدر آیتم تلویزیونی کمدی بر اساس همین سریال ها تولید شد ،جالب تر آنکه جک های روزمره مردم هم نشات گرفته از همین مجموعه هایی بود که در برهوت نبود هیچ شبکه تلویزیونی و ویدیو و ماهواره مردم را جذب خودش می کرد ،هرجا تلویزیونی بود مردم پای آن بودند چشم انتظار داستانی تازه ، روایت و ماجرایی جدید.
همزمان با باز شدن تدریجی درهای تلویزیون سریال های ایرانی هم با به عرصه گذاشتند ، افتتاح شبکه سه موج جدید رقابت میان شبکه های سه کانه رسانه ملی برای جذب مخاطب و همانا جذب آگهی بالاتر برد اما همچنان تنها محل عرضه سریال های خارجی تلویزیون بود.
این داستان با افزایش ساعت پخش در تلویزیون و رسیدن به پخش ۲۴ ساعته ادامه داشت و همچنان هم ادامه دارد .
با آزادی ویدیو بازار فیلم های خارجی و قدیمی رونق گرفت و با رواج تدریجی ماهواره و شبکه هایی که بیست و چهار ساعته فیلم و سریال پخش می کردند ، روند پخش هفتگی سریال را برای ما هم تغییر داد ،سریال ها هر شبی شدند اما کمتر سریالی موفق شد آن اقبال قدیمی و عنوان خیابانهای خلوت را بدست آورد.
جواهری در قصر «یانگوم» ، جومونگ شاید آخرین بازمانده های دوران اقبال عمومی سریال های خارجی در تلویزیون داخلی بود.
رواج سریال های خارجی اینترنتی عملا استقبال از سریال های خارجی تلویزیونی را به صفر رساند چرا که دیگر کسی نیازی به نسخه های جرح و تعدیل شده نمیدید.
و رونق سریال سازی ایرانی در شبکه خانگی هم باعث شد جز معدودی سریال شاخص و یا مناسبتی کمتر شاهد استقبال پرشور مخاطبان از شبکه های چندگانه رسانه ملی باشیم.
پی نوشت:
لازم است در انتها یادی کنم از موفق ترین سریال های ساخت داخل که توانستند تا مدتها مردم را پای جعبه جادو میخکوب کنند
برخی به واسطه روایت هنرمندانه و کارگردانی و بازی های هوشمندانه همچنان به عنوان نه یک سریال تلویزیونی که به عنوان یک اثر جاندار هنری و برخی به واسطه نوآوری و تغییری که در ساختار سریال سازی داخلی به ان دست یافتند
سر لیست این سریالها با فاصله ای زیاد متعلق به سریال «دایی جان ناپلئون» ناصر تقوایی است و پس از آن مجموعه هایی که با روایت تاریخی توانستند مخاطب را با خود همراه کنند.
سلطان صاحبقران
هزار دستان
دلیران تنگستان
سربداران
کوچک جنگلی
روزگار قریب
در چشم باد
کیف انگلیسی
امیر کبیر
سریال آینه به عنوان پیشگام طرح مسائل ومشکلات خانوادگی در دهه شصت
سلطان شبان به عنوان تجربه ساخت سریال در دوران رکود و امکانات
روایت های کهن و افسانه : روزی روزگاری
نخستین تجربه جدی در زمینه جوانان : در پناه تو
در زمینه کودکان و نوجوانان :
محله برو بیا و محله بهداشت
بازم مدرسه ام دیر شد ، قصه های مجید
در زمینه توجه به روابط انسانی و طبقه متوسط:
همسران و خانه سبز
روابط خانوادگی: پدر سالار و آرایشگاه زیبا
در زمینه طنز اجتماعی :
خانه بدوش ، ترش و شیرین و بزنگاه ساخته های رضا عطاران
آژانس دوستی
و سریال پایتخت به عنوان موفق ترین سریال دنباله دار در تلویزیون داخلی که حتی در دهه ۹۰ هم مخاطبان بسیاری را جذب کرده است.
و بسیاری مجموعه تلویزیونی که در گذر سالها از خاطرمان رفته است.
نوید جعفری
منتشر شده در شماره ۸ و۹ مجله سینمایی شتر